نقد فیلم First Man ؛ گامی کوچک برای یک انسان، جهشی بزرگ برای شزل | بلاگ

نقد فیلم First Man ؛ گامی کوچک برای یک انسان، جهشی بزرگ برای شزل

ساخت وبلاگ
درام بیوگرافی First Man «نخستین انسان» چهارمین اثر دیمین شزل،   فیلم  ی هوشمندانه درباره فضانورد معروف، نیل آرمسترانگ است. درباره نخستین انسان یا به نوعی «آدم» امریکایی؛ آدمی بدون حوا که میل عروج دارد. در ادامه با نقد فیلم First Man با ما همراه باشید.
دیمین شزل جوان، بعد از تجربه بسیار موفق «لا لا لند» (La La Land)، به سراغ سناریویی رفته که خودش نویسنده آن نیست. نیکول پرلمن و جاش سینگر فیلمنامه را بر اساس کتاب «نخستین انسان: زندگی نیل آرمسترانگ» نوشته جیمز آر. هانسن نوشتند. فیلم مقطعی از زندگی آرمسترانگ را در بین سال‌های 1961 تا 1969 که قدم به ماه می‌گذارد نشان می‌دهد. سکانس افتتاحیه، پرواز آزمایشی جت را نشان می‌دهد. آرمسترانگ بعد از اینکه با موفقیت از جو خارج می‌شود در هنگام فرود دچار مشکل شده و به سختی جت را فرود می‌آورد. اولین تصاویر First Man با نورپردازی خاص و نمای بسته از کابین خلبان، موکد این حقیقت است که این حرفه برخلاف باور معمول، بسیار مخاطره‌آمیز، پر استرس و دشوار است. گویی خلبان در فضای تاریک خلاء مانندی فرود می‌آید. دوربین با سماجت تمام درون کابین پر از تکان و سروصدای خلبان می‌ماند تا ما را با تجربه ماندن در دیگ بخاری که در حال ترکیدن است، مستقیم و بی‌واسطه آشنا کند. کارگردان اینها را با دکوپاژی شبیه به مستندهای پرواز نشان می‌دهد؛ با دوربین‌های معمولی که آن زمان استفاده می‌شده یعنی دوربین 16 میلی‌متری. تمامی این سختی‌ها اما روی دیگری هم دارند: سکون و استواری امن خلاء با چشم‌اندازی شگفت‌انگیز از هاله آبی دور زمین.
در ادامه بخش عاطفی زندگی آرمسترانگ را می‌بینیم؛ با مشکلات بیماری (تومر مغزی) دخترش و یاس و فقدانی که به گفته خود آرمسترانگ نمی‌شود تاثیرش را انکار کرد. اما به همین سادگی‌ها هم نیست. فارغ از اینکه نشان دادن همزمان مردی که به سرسختی و پشتکار معروف است و فقدان عاطفی دختر خردسالش کار دشواری است. به قول منتقد نیویورکر، این فقدان و گیرو دار خاطره از دست دادن فرزند، از پرداخت ضعیفی برخوردار است و نمی‌تواند به تنهایی نقش بار عاطفی فیلم را به عهده بگیرد و تا پایان ادامه دهد.

آرمسترانگ بعد از مرگ فرزند، خود را بیش از پیش مشغول کار و اهدافش می‌کند. خانواده به هیوستون نقل مکان می‌کنند و پسر دومش به دنیا می‌آید. در خلال پذیرفته شدن به عنوان خلبان آزمایشی ناسا با چند نفر رابطه‌ای دوستانه برقرار می‌کند و خانواده‌ها به هم نزدیک‌تر می‌شوند. بدون شک یکی از نکات قابل ستایش فیلم تقسیم عادلانه، واقع‌گرا و خوش‌ریتم زندگی کاری و خصوصی و خانواده نیل آرمسترانگ با هم است.
سال 1965 همکاری آرمسترانگ با پروژه «جمنای» ناسا آغاز می‌شود اما خبر ناگهانی فوت یکی از بهترین دوستانش، دوباره یادآور تجربه تلخ از دست دادن فرزندش می‌شود. در نهایت آدم سرسخت داستان با موفقیت، فضاپیمای جیمنای 8 را هدایت می‌کند ولی عدم ناپایداری سفینه باعث می‌شود تا آرمسترانگ مجبور به قطع اتصال شود و با وجود بیهوش شدن همکارش، به تنهایی و دشواری سفینه را بنشاند.در مورد صحنه‌های داخلی خانه آرمسترانگ این نکته قابل ذکر است که سعی فراوانی شده تا از روی عکس‌های موجود بازسازی شوند و فضایی بسیار واقعی را فراهم آورند. فیلمبرداری First Man با سه فرمت مختلف انجام شده: 16 میلی‌متری در صحنه‌های داخل کابین، 35 میلی‌متری در صحنه‌های عادی و روی زمین و 70 میلی‌متری در صحنه‌های مربوط به فرود روی ماه. همکاری دوباره دیمین شزل با دوست آهنگسازش بسیار کاربردی و شنیدنی است. جاستین هورویتز     برای     فیلم قطعاتی زیبا نوشته است. مخصوصا در صحنه‌های مربوط به فرود به ماه، کارکرد حماسی و در عین حال تغزلی خود را به خوبی نشان می‌‌دهد.
نحوه تصویرسازی شزل از این ماموریت، سعی فرا انسانی نیل آرمسترانگ و مخالفت اجتماعی در مورد پروژه‌های فرستادن انسان به ماه، تحسین‌برانگیز است. قبل از شروع ماموریت با تدوین موازی از آرامش قبل طوفان خانه آرمسترانگ (مادر  بزرگ   با نوه‌اش مشغول بازی است، همزمان عکس‌هایی از خانواده گرفته می‌شود و «جنت آرمسترانگ» که سعی می‌کند نشان دهد همه چیز تحت کنترل و آرامش پیش می‌رود) و بازی درخشان کلر فوی، و بعد شروع چالش‌های داخل کابین آرمسترانگ و گروه کنترل در ناسا؛ این مجموعه با قطع تعمدی ارتباط صوتی عملیات برای جنت آرمسترانگ ادامه می‌یابد. شکایت از نحوه اجرای عملیات به کل مجموعه آزمایشات ناسا بسط داده می‌شود. آنجایی که جنت، شاکی از قطع شدن ارتباط رادیویی‌اش رو به «دیک اسلیتون» می‌گوید: «شماها مثل یه مشت پسربچه هستید که با چوب بالسا مدل می‌سازید و هیچ چیز اینجا تحت کنترل نیست.»

در ادامه تدوین موازی کنفرانس بعد از عملیات و جلسه داخلی ناسا که بیشتر شبیه محکمه مواخذه نیل آرمسترانگ بود، به تنش درونی صحنه می‌افزاید. آنجا که خبرنگاری از آرمسترانگ می‌پرسد: «با وجود این حوادث و از دست دادن چند نفر، برایت این سوال پیش نیامده که آیا این آزمایشات ارزش این همه هزینه را داشته؟ هم پول مردم و هم جان آدم‌ها؟» همچنین تیتر «پرواز مخاطره آمیز ما به فضا توسط نیل آرمسترانگ» مجله LIFE و حادثه کشته شدن چند تن از بهترین‌های ناسا و دوستان آرمسترانگ در آزمایش پرواز آپولو 1.

آیا ماجرا به همین وقایع ختم می شود؟ نه؛ کمی بیشتر صبر کنید، چالش‌ها ادامه دارند! اشاره‌ام به این نکته است که دیمین شزل تمام این اتفاقات را با جزئیات نشان می‌دهد تا علاوه بر غنای درام، دوباره و دوباره بر طاقت‌فرسا بودن کار یک فضانورد تاکید کند. در صحنه‌ای تاثیرگذار همزمان با شروع اعتراضات مردمی در 1968 علیه فعالیت‌های فضایی، جنت آرمسترانگ شاهد بهت و درماندگی دوست و همسایه خود (بیوه اد وایت، فضانورد کشته شده در آپولو 1) است. زن بیچاره‌ای که در مقابل صندوق عقب باز شده ماشین‌شان بی‌تحرک و مدهوش همچون بیماران آلزایمری ایستاده و با کمک جنت به داخل خانه هدایت می‌شود. در ادامه مصاحبه‌های مستند تلویزیونی را می‌بینیم که مردم عادی، رسانه‌ها و شخصیت‌های معروف، مخالفت خود را از برنامه‌های فضایی آشکارا اعلام می‌کنند. ترانه معروف «سفید پوست روی ماه» گیل اسکات در نقد ولخرجی‌های فضایی و استثمار سیاهپوستان، روی این تصاویر شنیده می‌شود.
ماموریت سرنوشت ساز آپولو 11، سال 1969. نیل آرمسترانگ فرمانده ارشد این پرواز می‌شود. بعد از گذراندن مصاحبه قبل از ماموریت و شنیدن زخم‌زبان‌های خبرنگاران، شاهد صحنه‌ای هستیم که نیل در خانه مشغول جمع کردن وسایل سفر است. جنت از او می‌خواهد این‌بار خودش مسئول گفتن این حقیقت به پسرانش باشد که امکان باز نگشتن وجود دارد. یکبار دیگر شاهد بازی فوق‌‌العاده کلر فوی هستیم. عاقبت نیل قانع می‌شود که از فرزندانش خداحافظی کند.
در سکانس پایانی First Man، دیمین شزل و تدوینگر خوش ذوقش تام کراس، هر چه به لحظه نشستن نزدیک می‌شویم ریتم درونی و زمان نماها را شتاب می‌دهند. لحظه فرود، دوباره شاهد آدم سخت‌کوشی هستیم که گویی مرزهای تحمل انسانی را گسترش داده است. درست بعد از باز شدن دریچه سفینه، حرکت هوشمندانه دوربین برای نشان دادن سطح ماه، با قطع عریض 70 میلی‌متری و مکث غیرمعمولش، تاکید موثر و بیشتری بر این مضمون است. اکنون دیگر دریچه‌های گسترده‌تری مقابل انسان باز شده است، هر چند که پیش‌ رو چشم‌انداز بی‌جان و ساکت و سردی می‌نماید. «این   گامی     کوچک   برای یک انسان و   جهشی   بزرگ برای بشریت است.»

بازی بازیگران First Man به فضاسازی درام بسیار کمک کرده است. مخصوصا نمایش درخشان کلر فوی در نقش جنت که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. ناگفته نماند بازی کلر فوی در فیلم Unsane، آخرین ساخته استیون سودربرگ هم دیدنی است. رایان گاسلینگ هم توانست با ترکیب متوازنی از درون‌گرایی و سخت‌کوشی، شخصیت نیل آرمسترانگ را به‌خوبی بازی کند. فیگوری که البته برای گاسلینگ با آن مکث‌ها و سکوت‌ها و کمینه‌گرایی همیشگی‌اش، نا‌آشنا نیست.
دیمین شزل مسیر ثبات جایگاه خود در سیستم سخت‌گیر هالیوود را به‌خوبی ادامه می‌‌دهد. نخستین انسان تمامی مولفه‌های یک اثر افتخار آفرین سینمای هالیوود را دارد. فیلم در مقایسه با نمونه‌هایی که با همین مزمون ساخته شده‌اند، در جایگاه ارزشمندی قرار می‌گیرد. فیلم‌هایی مانند The Right Stuff یا Apollo 13. نمایش انسانی، ریتم خوب و شخصیت‌پردازی‌های ملموس، بازی درخشان بازیگران، موسیقی شنیدنی و در آخر فضاسازی و پرداخت خوب شزل، تماشای فیلم نخستین انسان را لذت‌بخش و مفرح کرده است.


پیشنهاد فیلم


اگر از آثاری با مزمون فیلم First Man خوشتان می‌آید، پیشنهاد می‌کنیم که فیلم‌های زیر را حتما ببینید.

فیلم Apollo 11 محصول سال 1996
فیلم Apollo 13 محصول سال 1995
فیلم The Right Stuff محصول سال 1983
منبع: نقد فیلم first man

فیلمک...
ما را در سایت فیلمک دنبال می کنید

نویسنده : کاوه محمدزادگان بازدید : 242 تاريخ : چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت: 18:15

خبرنامه

عضویت

نام کاربري :
رمز عبور :